خمار گیج می روم ...

گفتی بی اندازه... بی نهایت!!!

ومن هرگز و هنوز باور نکرده ام...

گفتی  باز نامرد شدی ها!!!

گفتم :  مگر مرد  بودم؟ هیس ... هیسسسسسسس نگو این حرف ها را

گفتی : مهربانی هایت را کم کن مرد ها خیلی نامردند!

گفتم: مگر مهربان بودم؟یعنی تو هم مردی؟یعنی من هم مردم؟مرد بودن که تو این دوره زمانه خوب نیست؟هست؟

گفتی:مست کردی یک بارولی خوب شدی

گفتم : می شود من هم مست کنم ولی خوب نشوم؟

گفتی مست ها یک روز خمار می شوند کار بدی است...

گفتم : خمار گیج می روم ...

گفتی: یعنی راست می گویی؟

گفتم: نه !!!!!!! فقط از این روسری یک وجبی ها دلم می خواهد...

گفتی: دروغ گو !

گفتم : آخر دلم همینجاست ! کنار همین شوفاژ گرم و پنجره ی بسته  که دارد خفه ام می کند اتاق ...24 همینجاست دلم روی بالش نیم چرک خوابگاه توی تخت خودم!راست می گویم

گفتی :  تو بیجا کردی با دلت!؟

گفتم: مگر چه کار کرده ام؟؟

گفتی: کارهای خیلی بدی ...

گفتم: معصومیتم را به صلابه ی شک می کشی؟آیا  به اسارتم می کشی؟آیا روزی خدا رهایم می کند از بند؟ یا مجازات اوست؟؟؟؟؟آیا کسی هست ...

گفتی:سکوت .... از مجازات حرف نزن !

گفتم : باشه مهربان تو خیلی بزرگ شدی بیا بچه باشیم

گفتی : چشم!

ولی نمی دانستی که بزرگ ها حرف بچه ها را نمی فهمند اینطور داری بزرگم می کنی در اسارت ؟

و هی باید از خودم دور شوم ...

حداقل بگذار پنجره را باز کنم  شاید از گرما خفه نشد دلم !

آی اگر الهام های مهربان می گذاشتند چقدر خوب می شد ...!!

حالا خمار گیج می روم

من عاشق نیستم هنوز

یک نفر نه دو نفر اینجا مریضند

دارم برایشان دعا می خوانم

دوست دارم زود خوب شود

و تو هم برایش دعا می کنی؟

ستاره و سارا هم هستند ... یادت می آید ستاره را؟

تورادوست نداشت خیلی ...

میم مثل مرگ- مریم - مادر- مهربانی- ملاقات -  مولود   ؟  باشد از چیز های مثبت حرف می زنم دیگر قول می دهم

انالیز 1 چه درس مفیدیست ...!