برای م ون س..
گنجشک های دم غروب در سرخی آفتاب
اعجاب پیله ی بی اجازه ی درون اتاقم را می دانند
عبور نسیم از تکرار پنجره در شعرهایم
یادآور اعتراض آرام تو بر نخ نمای واژه هاست
نو بسازم از آجر و سیمان و فولاد
مجسمه ی کلمات را بر کاغذ می کشم
ساحر مکار من
حیله خورشیدی چشم هایت را می دانستم
حیف که خیلی مهربانتر از تو بودم ....
خیلی مهربانتر از تو بودم ...
همه می گن خوبرویان نا مهربانند و مهرورزان مهربانند ..
ولی وای به روز مهرورزی که بعد از سالها بفهمه اونی که نا مهربون بوده خودش بوده
پیام قبلی من بودم :)