-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1393 22:28
زمان می گذرد من ناگزیر به بزرگ شدن هستم و بعد هم پیر شدن آلودگی و کثافت˛ حسادت و بخل در هوا موج می زند کافی است از پناهگاه خودت بیرون بروی تا شهر زیبایت را تماشا کنی آه اما من تنها نباید تماشا کنم که باید زندگی کنم باید در این آلودگی شنا کنم اما پاکیزه و پاک بمانم ...
-
ای اهالی ستاره ی من
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 20:52
ای ستاره ی دور ، ای اهالی ستاره ی من ، ای اهالی من،ای اصیل زاده ... با خودت هستم باور کن !!! آیا نجات دهنده ای هست ؟ درد را در زیر پوستتان احساس می کنم ای شادابترین انسانهای زمین غم عمیق و صبوری که در انتهای خنده هایتان نهفته است و دلم مدتهاست از آن شماست ای همه ی طراوتهای هم سن من امسال دیگر هیچ نیست، حتی صدای پایتان...
-
کاش
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 20:19
کاش نمی دانستم ... کاش نمی فهمیدم ... کاش با مشت به دیوار نمی کوبیدم ...
-
امید
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 19:20
مهاجرم ... از این دلشکستگی به آن دلشکستگی از این غم به آن غم از این شکست به آن شکست و هر بار از این امید به آن امید و آخر هیچ ... هنوز امید را باور دارم حتی اگر دورتر از پایان من باشد ...
-
دختر دختر عمه جمیله
شنبه 13 شهریورماه سال 1389 19:02
دختر دختر عمه جمیله ، دختر دختر عمه مادرمه من تا حالا دختر دختر عمه جمیله رو ندیدم مامانم میگه اون تنها ترین آدم دنیاست چون هیچکس رو توی دنیا نداره ... تک فرزنده و مادر پدر و همسرش فوت شدند و فقط یه دونه پسر داره که اون هم خونه ی مامانش رو فروخته و بردتش تو یه آپارتمان کوچیک یه جای قریب اصفهان ... و خودش هم با همسرش...
-
سراب
جمعه 22 مردادماه سال 1389 19:29
سرابه رد پای تو کجای جاده پیدا شد؟ کجا دستات گم کردم که پایان من اینجا شد؟ تو با دلتنگیای من ، تو با این جاده همدستی تظاهر کن ازم دوری ، تظاهر می کنم هستی ... تازگی ها یه وبلاگ ناشناس رو آپ می کنم ادرسش رو میدم به زودی واسه همین کمتر میام اینجا از دست آدمای بدجنس خسته شدم دیگه تحمل این همه زشتی رو ندارم البته من خیلی...
-
ماه رمضون
جمعه 22 مردادماه سال 1389 19:09
ماه رمضون همتون مبارک واسم عجیبه که هنوز ماه رمضون هست؟ بله هست خدا هنوز مهربونه و هنوز مهمونی می ده ...
-
...
جمعه 22 مردادماه سال 1389 19:05
-
دعا
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 15:22
سلام دوستای خوب و معذرت ... نمی دونم چه توضیحی بدم ببخشید ستاره ها خوبید؟ می خوام دعا بخونم ! تو نیستی و من ماندم با بغض های پوچ و ساعت های خواب آلوده و سرد و در این گرمای تابستان یخ زده ام و نوک انگشتانم از سرما کبود شده است رویاهایم مار است باور کن ! انقدر دور شدم که سنگینی نگاه مهربانت را روی پیراهنم حس نمی کنم و...
-
...
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1389 12:18
بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند که مکدر شود آیینه ی مهر آگینم
-
خرداد
دوشنبه 17 خردادماه سال 1389 23:23
سلام ستاره های مهربونی !!! می دونید چند روزه نرفتم خونمون؟؟ خیلی !!!!!!!! الان نیم ساعته تو سایت نشستم و منتظر شدم تا صفحه ی یاداشت جدید رو باز کنه خوب آدم وقتی نیم ساعت منتظر بشه نمی دونه چی بنویسه دیگه!!! دقیق تر بگم از آخرین باری که آپ کردم اینترنت همش قطعه مث زندانی ها شدیم ولی زندانش خوشگله کوه داره آسمون داره...
-
فارغ التحصیلی
شنبه 1 خردادماه سال 1389 22:22
سلام به همه ی دوستای خوبم ، بخاطر جشن فارغ التحصیلی و میانترم ها و ... مدتی نتونستم زیاد بنویسم این مطلب برای هم دانشکده ای های عزیز که دلم واسه همشون تنگ می شه... ----------------------------------------- با یاد و نام اول قصه ها اول عشق و شادی و خنده ها بود یا نبود یکی ، نداره دعوا به یاد اونی که میگن بش خدا خدای...
-
خدا می تونه . مگه نه؟
چهارشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1389 12:31
خد ا می تونه قلب هر آدمی رو مهربون کنه ؟ خدا می تونه همه ی مشکلای بزرگ دنیا رو حل کنه؟ خدا می تونه همه ی سرطانی ها رو خووب کنه؟ خدا می تونه همه رو از آنالیز پاس کنه ؟ خدا می تونه مامان بزرگارو خوب کنه حالشون رو؟ خدا می تونه زن و شو هرا رو با هم آشتی بده؟ خدا می تونه همه ی مریضای دنیا رو شفا بده؟ خدا می تونه همه ی اونا...
-
عشق نیست ...
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 23:35
دیگر سخن گفتن عاشقانه دلیل بر عشق نیست آواز عاشقانه خواندن دلیل بر عاشق بودن در روزگاری که خوب ترین و لطیف ترین آهنگ های عاشقانه را کسانی کاملا حرفه ای و عاشقانه می نوازند و به تکرار هم می نوازند اما قلب هایشان تهی از هر شکلی از عشق است ...
-
عشق نیست ...
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 23:35
دیگر سخن گفتن عاشقانه دلیل بر عشق نیست آواز عاشقانه خواندن دلیل بر عاشق بودن در روزگاری که خوب ترین و لطیف ترین آهنگ های عاشقانه را کسانی کاملا حرفه ای و عاشقانه می نوازند و به تکرار هم می نوازند اما قلب هایشان تهی از هر شکلی از عشق است ...
-
جنگ
چهارشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1389 15:04
دلم میخواد تفنگ دستم بگیرم و برم جنگ ...
-
آدم ها و آدمک ها
پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1389 00:55
((سیب میوه عشق است ؛ پسر ! شاید به همین خاطر است که دخترها توی دانشگاه ما حق ندارن سیب سرخ گاز بزنند. انگار همه پسرها می شوند آدم و دخترها خلاصه می شوند توی حوا ! سیب سرخ حوا هم ؛ تو نمی دانی که چقدر خوش طعم است ؛ بوی توهم و خوش خیالی می دهد ؛ طعم هوس ... آدم را به گریه می اندازد و رویا ؛ توبه هم اصلا فایده ای ندارد ؛...
-
اندر احوالات این روزها
پنجشنبه 19 فروردینماه سال 1389 17:47
زمان می گذرد من ناگزیر به بزرگ شدن هستم و بعد هم پیر شدن آلودگی و کثافت˛ حسادت و بخل در هوا موج می زند کافی است از پناهگاه خودت بیرون بروی تا شهر زیبایت را تماشا کنی آه اما من تنها نباید تماشا کنم که باید زندگی کنم باید در این آلودگی شنا کنم اما پاکیزه و پاک بمانم ...
-
یکنفر مرا سر می برد یکنفر شبیه خودم ...
شنبه 7 فروردینماه سال 1389 02:35
یکنفر دارد مرا سر می برد ، و من حس می کنم رگ های گردنم را که ریشه ریشه و دانه دانه جدا می شوند ، یک نفر مرا سر می برد و من همین روز ها تمام می شوم ، دردش زیاد است ولی وقتی تمام شود دردهایم هم با من تمام می شود...، حس می کنم بند بند های وجودم را که ذره ذره پاره می شود... خدایا این احتضار دارد طولانی می شود ولی من...
-
یک نفر می گفت
جمعه 7 اسفندماه سال 1388 23:40
همیشه شانست را امتحان کن حتی اگر امید زیادی به برد نداری ... ولی شانس من تنها ست می گوید حوصله ی امتحان ندارد من درکش میکنم ولی مجبور است چون من استاد خوش اخلاقی نیستم مجبورش می کنم امتحان بدهد ؟؟؟ من رییس شانسم هستم ای کاش از من حساب می برد ...!
-
ما الحیوه الدنیا الا متاع الغرور...
پنجشنبه 5 آذرماه سال 1388 21:18
سابقوا الی مغفره من ربکم بشتابید به سوی مغفرت پروردگارتان ....... محبوبه عزیز همان دختر کم پیدا و ارام همان دختر شادی که هر وقت از او پرسیدیم حالت چطور است با همه ی دردی که در وجودش بود می گفت خیلی خوبم .... با همان لبخند ملیح و متانت خاص محبوب ها انگار همین دیروز بود که در سلف خوابگاه در آغوش هم بودیم و امروز چطور می...
-
بخشش
چهارشنبه 27 آبانماه سال 1388 14:51
همه را می توان بخشید؟ همه را می توان بخشید ...
-
جشن زاینده رود ...
شنبه 16 آبانماه سال 1388 00:54
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA چند روزی است که بعد از مدتی طولانی که بغض گلوی مردم اصفهان را فشار می داد صدای تپش قلب اصفهان چروک از چهره مردم شهر برچیده است اندوهی عمیق و سنگین که مدتی بود اشک را در چشمان رهگذران زاینده رود خشک می کرد آدم هایی بدون قلب ... زاینده رود قلب مردم اصفهان بود قلبی که آن را...
-
من دختر خوبی می شوم
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1388 01:07
من دختر خوبی می شوم قول می دهم ...
-
خمار گیج می روم ...
دوشنبه 27 مهرماه سال 1388 22:30
گفتی بی اندازه... بی نهایت!!! ومن هرگز و هنوز باور نکرده ام... گفتی باز نامرد شدی ها!!! گفتم : مگر مرد بودم؟ هیس ... هیسسسسسسس نگو این حرف ها را گفتی : مهربانی هایت را کم کن مرد ها خیلی نامردند! گفتم: مگر مهربان بودم؟یعنی تو هم مردی؟یعنی من هم مردم؟مرد بودن که تو این دوره زمانه خوب نیست؟ هست؟ گفتی:مست کردی یک بارولی...
-
باشد
دوشنبه 13 مهرماه سال 1388 14:17
باشد من همه ی مونس هایم را پاک می کنم اثری از تو باقی نمی گذارم مونس البته تو پاک نمیشوی هرکار کنم روزهای دبستان و درخت های کاج مدزسه ی دخترانه معراج ... مگر میشود پاک شوی ؟ چطوری پاکت کنم مونس جان؟ فرارمان از مدرسه را؟ پیدا کردن مرده و سیلی خوردن از آقا رضا خره! یادت هست؟ اما نه بعضی ها می گویند خواهر ها نباید عاشق...
-
نمی شود همینجا بمانیم؟؟؟؟؟؟
چهارشنبه 8 مهرماه سال 1388 01:03
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 نمی شود همینجا بمانیم؟؟؟؟؟؟ لای همین یاس ها و کنگرها همیشه اردیبهشت یا شاید مهر بمانیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اما نه˛آنگاه بوی کهنگی و نم می گیریم. بگذار بپریم برویم˛هرچند تکه تکه قلبمان را در بین راه بخشیده باشیم.........
-
حرف های ممنوعه ...
چهارشنبه 8 مهرماه سال 1388 01:02
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 از وقتی وبلاگ قبلیم پاک شد خیلی وقته دل واسه دست زدن به هر کاری واسه یه وبلاگ جدید نمیرفت تا اینکه یهو فایلای ورده درایو ای اعصابم رو خورد کرده بودند فک کردم بگذارمشون اینجا همشون رو می گذارم˛ یکهویی دیدم وبلاگ جدیدم این شکلی شد ... حرف های...
-
هر جا هستم هر جا هستی توی قلبم ریشه بستی...
چهارشنبه 8 مهرماه سال 1388 01:01
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 هر جا هستم هر جا هستی توی قلبم ریشه بستی هرجا باشم هر جا باشی نمیشه از من جدا شی گاهی این ترانه های ساده همه ی پیچیدگی یک فلسفه طولانی را در هم می چیند که بگویم آری به همین سادگیست؟؟؟؟ نمی دانم حقیقت کدام است اما می دانم که از این موهبت هیچ چیز...
-
برای او که اتفاقی دختر شاه هم بود...
چهارشنبه 8 مهرماه سال 1388 01:00
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 برای او که اتفاقی دختر شاه هم بود... من سیب سرخی نبودم که حسرت دندان های تو را می کشیدم !!! نه کبوتری که بر بام نگاهت بیاسایم ما باغ انبار نداشتیم ندیده بودم شاهزاده ی سپید اسبی از پنجره ی مرمرین قصری گیسوانم آبشار طلا نبود من از زیر سنگ های...