چند روزی است که بعد از مدتی طولانی که بغض گلوی مردم اصفهان را فشار می داد صدای تپش قلب اصفهان چروک از چهره مردم شهر برچیده است اندوهی عمیق و سنگین که مدتی بود اشک را در چشمان رهگذران زاینده رود خشک می کرد آدم هایی بدون قلب ... زاینده رود قلب مردم اصفهان بود قلبی که آن را از ما گرفتند ...
وما لبریز از خشم و اندوه خفقان گرفتیم و نگاه کردیم و سوختیم و شاید مردیم
و هی برایمان وسط زاینده رود نقاشی آب کشیدند و بچه ها را با دروغ هایشان فریب دادند و تبلیغ خشکسالی کردند هی این مجری برنامه صبح اصفهان وسط زاینده رود خشک راه رفت و اراجیف گفت ...
بیچاره مردمی که انقدر احمق فرضشان می کنند مردمی که صدای اندوه و آهشان آسمان اصفهان را خشمگین وسنگین و گرفته کرده است ...
امشب بعد از مدت ها رفته بودیم پارک ناژوان صدای آب انگار قسمت گم شده ی وجودمان بوده باشد ... آنچه ما زندگیمان را با آن قسمت کرده ایم زاینده رود که عمری درد هایمان را با ما شریک بوده است سنگ صبوری که هیچگاه خسته و غمزده نمی شد زنده رودی که روزگار درازی با او لبخندها و عروسی ها و شیطنت ها و اعتراف هایمان را زندگی کرده ایم
و چقدر شاد بود مثل جشن...
جشنی بزرگ و شاد ... همه جا پر از آتش بود مردم چارشنبه سوری را انداخته بودند انگار مدت ها بود که شادی از دل اصفهان رفته بود و مردم یکباره پیدایش کرده باشند ذوق داشتند برای ابرازش انگار دست و پایمان را مدت ها بسته بودند و یک دفعه آزاد شدیم پارک ناژوان امشب جشن بزرگی بود آدم را به فکر فرو می برد
اول خوشحال می شوی شاید از خوشحالی بال در بیاوری ... اما یکدفعه سنگینی یک حسی که در هوای انجا پیدا می کنی دلت را می ریزد پایین و آن حس این همه غم و رنج و اندوه مردمی است که اگر خوب گوش کنی از لابلای موزیک ضبط ماشین ها و خنده های بلند و فریادهایشان می توانی بشنوی و یکهو غصه ات می گیرد وسط یک عالمه آهنگ شاد ...
اصلا نمی خوام درر مورد علت خشکی رودخونه حرفی بزنم اصلا نمی خوام خدای نکرده به کسی یا کسانی تهمت بزنم یا اهانت کنم اصلا نمی خام کسی رو مقصر بدونم به من چه اصلا!!!!!!!!!! شاید این حرفا رو واسه زینب عزیز میزنم آخه داشتیم برنامه ریزی می کردیم با هم بریم رودخونه رو نجات بدیم قرار بود متن اعتراض رو من بنویسم ....
فقط چند تا سوال تو ذهنمه که اینجا می نویسمش از حدود 12 سال پیش شروع کردم خاطرات روزانه ام رو نوشتن یادمه اونموقع قرار گذاشته بودم که هر وقت که بارون یا برف میاد تو دفترم بنویسمش و همین کار رو هم کردم هروقت بارون اومد نوشتم تو دفترم هست 8 سال پیش زمستونی بود که اصفهان برف نیومد حتی یک بار و فقط چند بار بارون اومد دفعات بارون رو نشستم تو هر سالی حساب کردم اون موقع یادمه که اونسال تابستون رودخونه واسه مدت کوتاهی خشکید که اینم تو دفترم نوشتم که علتش بخاطر افت شدید آب پشت سد بوده احتمالا... اما دفعه های بارونی که برای هر سال تو این چند سال اخیر اومده حساب کردم خیلی از اون چند سا ل زمستون بیشتره خیلی بیشتر...! مطمئنم این تو سایت اداره هواشناسی هستش و اونا کاملا آمار این که چه سالی کم ترین میزان بارندگی رو داشتیم دارن البته اگه تا الان جعل نشده باشه!!!!!در این صورت نیاز به این زحمت ها نیستش تو حافظه ی خودتون بگردید به راحتی پیدا میشه
اما با وجود این هر سال واسه مدت طولانی و تقریبا کل تابستون با بهانه ی خشکسالی و کمبود اب زاینده رود بسته میشه ... البته حتما دلیل خوبی هست شاید واقعا خشکسالیه خوب بارون کم اومده اینو قبول داریم آب پشت سد به کمترین میزانش رسیده اینم هرکی بره چادگون واسش مشهوده ...!!!
دلایل خوب دیگه ای هم هست
مثلا شاید مترو داره رد میشه باید برای انجام عملیات حفر مترو رودخونه رو ببندن ؟/
یا مثلا بعضی ها میگن یک لوله هستش که آب رو می بره قم ... بعضی ها از طرح حق استفاده مردم چهارمحال از زاینده رود به عنوان سرچشمه می گن ... من به این شایعات چیکار دارم ؟؟؟؟؟
اما یه چیزی که جالب بود حرف وزیر نیرو تو برنامه ی مستقیم تلویزیون بود که می گفت آب پشت سد کارون رو مقداریش رو بخاطر اینکه سد نشکنه فروختند؟؟؟؟؟ من نگفتم ها برید از خودش بپرسید البته این به زاینده رود ربط نداره برای کارونه شایداصن من اشتباه شنیدم اونرورز؟؟؟؟؟
چند وقت پیش تفسیر خبر اخبار سراسری به مسئله علت خشکی زاینده رود و بستن آب پرداخت و علتش رو گیر کردن دستگاه حفر مترو زیر سی و سه پل عنوان کرد و خیلی رو این مسئله تبلیغات شد ...
اما یکهو یکذره وقت بعدش یعنی الان آب رودخونه باز شده سوال اینه که اون دستگاهه رو بی خیال شدن؟/ آب رو ریختن رو دستگاهه؟ دستگاه رو گذاشتن تو آب؟ اصن دستگاهی بوده؟ یعنی آوردنش بیرون؟اگه آوردنش بیرون چجوری بوده که آسیب ندیده هیچ جا؟مگه نمی گفتن در هر صورتی به سی و سه پل آسیب می رسه؟ صداش رو در نمی آرن ؟؟
یه سوال دیگه که دقیقا در همین جا مطرح میشه اینه که چطوری تا دیروز خشکسالی بود بعد یکهو رودخانه این همه آب داره//؟؟؟؟؟؟؟(قابل توجه مجری صبح اصفهان)
و یک سوال دیگه اینکه چجوری رودخونه تا یکذره مونده به شهر اصفهان آب داشته بعد یکهو آب ها ناپدید می شدن؟؟
البته به من چه اصلا این ها فقط چند تا سوال بود که تو ذهنم بود گفتم بنویسم فک نکنید اصن بش ...
ای وای یادم رفت به آقایون اطلاعات سلام کنم سلام علیکم خوب هستید به سلامتی؟
امشب به خیلی چیز ها فکر کردم و خیلی چیزها یادم آمد یکیش این که چقدر با قدیم ها فرق کردم چقدر تغیر کردم خیلی زیاد...
یادم میاد بچه که بودم همیشه از جمع بدم میومد وقتی میرفتیم پیک نیک ترجیح می دادم یه جایی باشیم که هیچ آدمی نباشه اما امشب چقدر از شلوغی مردم لذت بردم از فریاد هاشون جیغ هاشون از بوی قلیون از صدای دوبس دوبس ضبط ماشین ها از رقص دخترا ی اونور رودخونه تو تاریکی با آهنگ خوشگل منی و دلبر من!!!!!!!!! حتی از بی معنی بازیا و رفتارای اونایی که مامان بابام بشون میگن لات و لختی !!!!!!! روی ترک موتورا !! داد و هوار و جیغ و داد
دعوای مردا پشت ماشیناشون سر رانندگی بد خودشون !
از همه چی...
از مردم لذت میبرم و حس می کنم از هیچکس بدم نمیاد امشب خیلی حس خوبی بود ...
کاش می شد همه چیز رو نوشت حیف که بعضی چیزها در غالب کلمات نمیان
خدایا تو شاهدی و ناظری خودت می دونی
....
خدای مهربون لطفا همونقدر که با من مهربونی با بقیه هم مهربون باش خدایا ما رو ببخش خدایا هممون رو ببخش به راه راست هدایتمون کن راه کسانی که به آن ها نعمت داده ای نه راه کسانی که بر آن ها غضب کرده ای و نه راه گمراهان ...
ای عزیزترین
ای مهربان ترین
...