باشد من همه ی مونس هایم را پاک می کنم
اثری از تو باقی نمی گذارم مونس
البته تو پاک نمیشوی هرکار کنم روزهای دبستان و درخت های کاج مدزسه ی دخترانه معراج ...
مگر میشود پاک شوی ؟
چطوری پاکت کنم مونس جان؟
فرارمان از مدرسه را؟ پیدا کردن مرده و سیلی خوردن از آقا رضا خره! یادت هست؟
اما نه
بعضی ها می گویند خواهر ها نباید عاشق هم شوند
مثل خودت...
آخر تو مثل من بچه نیستی دیگر
تو خیلی بزرگ و عاقل شده ای و من باید این چیز هارا بفهمم
یعنی یک روزی من هم عاقل می شوم؟؟؟؟؟آنوقت دیگر عاشق تو نیستم ؟
ولی باشد بخاطر تو من همه چیز میشوم حتی عاقل!
بخاطر تو نباید جار بزنم که عاشقت بودم ولی فقط همین یک بار بود قول میدهم...
میبینی زمانه را ؟حتی آدم اسم خواهرش را هم باید سانسور کند
من همه ی مونس هایم را پاک کردم
می دانم مونس نیستی دیگر
ولی دوستت دارم ...
مولود
سلام شما خیلی خوب می نویسی موفق باشی
سلام مولود جون خوبی؟
ممنون که اومد به وبلاگم البته آدرس وبلاگت رو اشتباه وارد کرده بودی اما تونستم پیداش کنم :-) خیلی عالی می نویسی
اما همه می دونن که دوست رو نمیشه نمیشه فراموش کرد حتی که خیلی تکرار بشه که دیگه نیست
سلام عزیز متننت خیلی ناز بود
خیلی قشنگ بود:)
سلام مولود جون تو خیلی قلم خوبی داری بهت تبریک میگم