یکنفر مرا سر می برد یکنفر شبیه خودم ...

یکنفر دارد مرا سر می برد ، و من حس می کنم رگ های گردنم را که ریشه ریشه و دانه دانه جدا می شوند ، یک نفر مرا سر می برد و من همین روز ها تمام می شوم ، دردش زیاد است ولی وقتی تمام شود دردهایم هم با من تمام می شود...، حس می کنم بند بند های وجودم را که ذره ذره پاره می شود...

خدایا این احتضار دارد طولانی می شود ولی من التماس نمی کنم ، من دارم تسلیم می شوم ، تسلیم بهاری که می آید ، تسلیم نگاه های آدم های اطرافم ، تسلیم عرف ، تسلیم مسخرگی های قانونی ، تسلیم حرف های چرکین و خون آلود دور هم نشینی های این و آن ، با پاره شدن هر بندی از وجودم رنجی هم از من کم می شود ، دیگر دست هایم را به شیشه ی مغازه ها نمی چسبانم ، دیگر به چشم های هیچکس زل نمی زنم که بفهمم دارد به چه فکر می کند؟ از پله ها ی دانشکده نمی پرم ، توی خیابان فقط جلوی پایم را نگاه می کنم و به آسمان خیره نمی شوم ، با سرباز های توی برج ها بای بای نمی کنم ، وقتی دلم می خواهد از ته دل بخندم جلوی خنده ام را می گیرم

و مثل آدم های با کلاس خودم را برای آفتاب هم می گیرم ، یک عینک آفتابی مغرور میزنم و چند تا کتاب منطق میگیرم دستم و می روم پی همه ی چیزهایی که همه می روند،و من بزرگ می شوم و یک روزی می رسد که ازدواج می کنم وبچه دار می شوم و بچه هایم را بزرگ می کنم و یک روز هم در این اسارت ها می میرم. من تسلیمم ...

بدبختی های آدم ها را فراموشی می گیرم،این همه کثافت سنگین روی دوش زمین و زمان را کور میشوم ، و قلبم را هم می دهم دست زندانبان های ترانه خوان ...
خدایا من کم آورده ام ، مختال فخور شده ام ، خدایا بگو به من اگر کسی مختال فخور شد چکار باید یکند که دوستش بداری؟ بیا دست هایم را بگیر ، دلم برایت تنگ شده است ، بیا من را به خودم برگردان ، بیا رگ های گردنم را مرهم باش ، نجاتم بده ای مهربان ترین ...
بله من تسلیمم ، تسلیم یک نفر شبیه خودم که دارد با ولع جای من را می گیرد ، رگ های گردنم درد می کند ، 
یک نفر دارد مرا سر می برد ، رجاله ای شبیه خودم ... !



نظرات 27 + ارسال نظر
مسلم شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:11 ق.ظ http://www.nazaratemardomi.com

تسلیم مطلق بفرمان

حضرت حق سبحان م الله آقا ابراهیم میرزایی

تنها راه نجات آدمیان است

محمدحسین شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:49 ق.ظ http://physicsscu87.blogsky.com

سلام باران جان
خوشحالم بعد یه خواب زمستانی دوباره نوشتی.
ولی چرا غمگین؟؟تازه بهار شده خوشحال باش!!
این همه ننوشتی غم زده شدی!!بنویس.بنویس...!!!

ساناز یکشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:38 ب.ظ http://khise-khis.blogsky.com

سلام

رفتم جنوب...

و حالا دارم به این نوشته و زیبائیش حسادت می کنم.

ممنونم ... مطلب عاااالیه...

ساناز سه‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 ق.ظ http://khise-khis.blogsky.com

ممنونم.

مانی آ سه‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:40 ب.ظ http://kalaghparbazi.blogsky.com/

تسلیمیم... یعنی اسیر !

چولگی چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:29 ب.ظ http://amargir.blogsky.com

مرسی سر زدی!
چولگی یه کمیت آماریه اما جدا تعریفی واسش ندارم

پسر ایرانی چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 07:04 ب.ظ http://persianson.blogsky.com

سلام دوست عزیز...
شما لینک شدید...
من رو هم با نام «پسر ایرانی»لینک کنید.

باقری چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 07:59 ب.ظ http://haqiqat.mihanblog.com

سلام. دوست عزیز منظور ما ازیهودیان گروهی افراطی از آنها هستن که دردنیا به نام (اسرائیل)معرفی شده اندوخود راارباب عالم میدونن ودیگران رانوکر .بااین گرئه نمیشه کنار اومدواینها با هیچ کس رفاقت ندارند بلکه اگه منافعشان اقتضا کنه همه رامی کشند.ما با یهودیانی که درایران هستند زندگی میکنیم وتو مجلس هم نمایند هم دارن اما خوداینها هممخالف تشکیل این غده سرطانی هستند مااینها رامیگسم.امیدوارمدرارتباط باشیم.یاحق

نسیم چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:20 ب.ظ

سلام.
از کامنتی که توی وبلاگ"دشمن شناسی" گذاشتی پیدات کردم.
خوب جوابشو دادی.
اینم جنگ نرمیه که خودشون راه انداختن.
شاد زی

سلیمی آنگیل چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:29 ب.ظ http://angil.blogfa.com

قلم خوبی داری دوست عزیز! موفق باشی!

یاور پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:44 ق.ظ http://nejadegan.blogfa.com

خیلی عمیق احساساتتون رو به رشته تحریر در آوردید.
واقعن تونستم لمستون کنم
آفرین

سوده پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:05 ب.ظ http://dar-zamire-tanhaii.blogfa.com

چیزی مثل خوره به جانم افتاده
یک نفر
شبیه زالو
خونم را می مکد
و من
تنها نظاره گرم !
...
خدایا ! به فریادم رس...

امین پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:06 ب.ظ http://koocholoamin.blogsky.com

سلام
مرسی از اینکه به من سر زدی
لینکت کردم

MorphiN جمعه 13 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:55 ب.ظ http://www.neveralone.blogsky.com

سلام .
آره گریه خوبه ... ولی خیلی قشنگه کسی قدر اون دونه های نقره ای که رو گونه هات میریزه رو داشته باشه ...
خیلی کم بغضم میترکه . اما همیشه هست . بغضی که همیشه آماده ترکیدنه ...
:)

محمد بهرامی شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:40 ب.ظ http://www.romancelove.blogsky.com

سلام ممنون که بهم سر زدی
زیبا بود واقعا لذت بردم و چه خوب احساست را بیان کردی
موفق باشی بای

گلاب شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:59 ب.ظ

باران جان بوی طراوت اشک با بوی شب بوهای شکفته ی بهاری فضای نوشته ات را عطر الود کرده.....این غم را دوست دارم و میپسندم اما یادت نرود روزنه امید را در نوشته ات باز گزاری

امین شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:35 ب.ظ

یه هفته گذشته ها
چرا نمینویسی دیگه؟
سخته؟حوصلشو نداری؟
نوشتن لذت بخشه

شهریار یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:27 ق.ظ http://asemaneabieman.persianblog.ir

سلام باران باطراوت. شما لینک شدید. منتظر حضور سبزت هستم. موفق باشی

۸۶ ای یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 06:12 ب.ظ http://amargiran86.blogfa.com

خوشحال میشیم سر بزنید

حمید یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:41 ب.ظ

زیبایی آوایی آرام دارد که تنها در بیدارترینِ روان ها راه می برد.

این نوشته ها و این بلاگ مرا به سوی خود میخواند ..

بی صبرانه منتظر نوشته های جدیدت هستم باران عزیزم

@};-

3>

حسین دوشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:05 ق.ظ http://ho3iin.blogsky

تسلیم نشو !‌
بجنگ ...

فروغ دوشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 06:34 ب.ظ http://noqte.blogsky.com

باران عزیز از لینکت ممنونم...و این تسلیم شدنت خسران بزرگیه ها واسه پله ها واسه شیشه ها سربازا

مینا سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:39 ب.ظ http://www.shabnamehayeinchandrooz.blogsky.com

نمی دونم باید چی بگم؟ اما چیزی که میگی ثانیه های این ۶ ماهه من بوده روزای اول از پله ها می پریدم ذوق میزدم صدای خنده هام همه جا بود تیکه مینداختم ! و تو سرو کله دوستم میزدم بت بچه های توی مترو بازی میکردم حالا دارم خانوم میشم حالم هم به هم میخوره از این همه تظاهر مسخره از این همه زندگی مزخرف

محمد بهرامی چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:09 ب.ظ http://www.romancelove.blogsky.com

سلام لینکت کردم

امین پنج‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:50 ب.ظ

جدا برات نگران دارم میشم
بنویس دیگه

کوریون یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:19 ق.ظ http://chorion.blogsky.com/

رفته بودید توی وبلاگ نیمه کاره ام /آدرس کامل اش این جاست/اگر خواستید..
-
درود

کوتلاس جمعه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:25 ب.ظ

فکر میکردم من تنها دچاراین دردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد