دعا

سلام دوستای خوب و معذرت ... نمی دونم چه توضیحی بدم  ببخشید ستاره ها   


خوبید؟ می خوام دعا بخونم ! 


تو نیستی و من ماندم با بغض های پوچ و ساعت های خواب آلوده و سرد 
و در این گرمای تابستان یخ زده ام و نوک انگشتانم از سرما کبود شده است

رویاهایم مار است باور کن !
انقدر دور شدم که سنگینی نگاه مهربانت را روی پیراهنم حس نمی کنم و این دنیا اینقدر سنگین شده است که این مغز متورم من دیگر طاقت پلشتی هایش را ندارد حتی بدون تو نوشتنم هم نمی آید هوا سرد است و راه تاریک و بغض آلود

شب های تیر ، هرزه شده اند .

خواب داروی علاج زخم های مردمان نیست .  

قلب هایمان در حسرت لمس دست هایت عطشناک است ...
ای عزیزترین از ما ناامید مباش 
حتی اگر دانه دانه نعمت هایت را انکار کرده ایم ، اگر هر روز و هر شب بندگانت را با حرف هایمان به سخره گرفته ایم همان هایی که گفتی با دست های خودت در رحم مادران صورت داده ای ...
اگر چه همه می دانیم که از همه مسخره تر خودمانیم و این هاله ی تاریک گناه که از سر و کولمان بالا می رود ...
بدون تو کم آورده ام ، بدون تو به زشت ترین کلمات دنیا نزدیک شده ام 
زشت مثل چهره ی کریه شهر ...
از ما ناامید مباش اگر به باد دادیم هر آنچه از زیبایی وجودت درونمان به عاریه گذاشتی ...

در کوچه های شهر طبل عزا می کوبند ، پریروز دختر خانوم سیا را به زور به علی کچل دادند و علی را هم بیکار کرده اند دیروز دختر خانوم سیا را برده اند زندان و و شوهرش را هم اعدام کرده اند و امروز توی کوچه ها هرزگی می کند و علی را صدا می زند ...!
ولی دختر خانوم سیا بیچاره نیست هنوز ...
مثل یکنفر که پریروز معتاد شد و دیروز توی دستشویی عمومی کنار شاهزاده محسن پیدایش کردند و امروز مرده است ...
ولی بدبخت نیست هنوز ...
آخر تو گفته ای که چاره ای برای هر آنکه چاره ای ندارد و بختی برای هرآنکه بختی ندارد و مرحمی برای هر آنکه مرحمی ندارد و مونسی برای هر آنکه مونسی ندارد ...
و در همان حال که مردمان راه می روند و خودشان را با کثیف ترین کلمات توصیف می کنند و نفرت می ورزندتو به همه ی هرزه ها و قاتل ها و معتاد ها هم عشق می ورزی 
و خوب شاید این بخاطر این باشد که مردمان فکر می کنند از تو بیشتر می فهمند ....
مهربانترینی که هرگز ما را تنها نگذاشته ای چرا گذاشتی که تنهایت بگذاریم ؟؟؟
خددایا خوب دلم برایت تنگ شده است 
در این دنیا هیچکس بیچاره تر از کسی نیست که تو را نداشته باشد 
ای مهربان ترین ، کسی را به بیچارگی نداشتنت ، مبتلا نکن ...
حفره های قلب هایمان از عشق خالی شده در نگاه هایمان برق امید رفته
 ای کسی که ذکرت دوای همه ی دردهاست و اسمت شفای همه ی بیماری هاست
اگر چه هیچگاه نرفته ای اما بیا و زخم های این جماعت را در این روز های تاریک غفلت مرحم باش 
خدایا ببخش بخاطر همه ی ناشکری هایمان 
آخر از این مردمان نادان و ضعیف چه انتظار داری ؟
شیطان در کوچه ها راه می رود و کوس شادی می زند ...
بارها گفته ای که انه لکم عدو مبین و آیا این دشمنی آشکار را چشم های کور ما نمی بیند؟
مهربانی که حتی به شیطان الی وقت المعلوم مهلت داده ای ...
یا سابغ النعم یا دافع النغم یا النور المستوحشین فی الظلم 
رحم کن بر کسانی که امیدی جز تو ندارند 

...

      بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند                         که مکدر شود آیینه ی مهر آگینم